خانواده و جایگاه و نقش آن در سیستم موجود

خانواده و جایگاه و نقش آن در سیستم موجود

خانواده یکی از مقدسات و تابوهای موجود در جامعه کنونی است. زن و مرد بدون تشکیل خانواده نباید رابطه برقرار کنند. تمام اصول ومقررات خانواده از نظر سنتهای حاکم باید رعایت شود. به حریم خانواده نباید تجاوز کرد و در چارچوب خانواده مرد حاکم بلامنازع است. تشکیل خانواده یک هدف مهم هر جوانی در زندگی است. همه افراد بر اساس رابطه خانوادگی میزان احترام و منرلتشان تعیین میشود. و الی آخر. سوال اینست که خانواده چیست؟ چه مزایایی دارد؟ چرا اینقدر مهم است؟ چه اشکالی بخودش گرفته است؟ آیا همیشه به همین شکل بوده؟ ما کمونیستها در مورد خانواده و رابطه زن و مرد چه میگوییم؟
***
اول اشاره کنم که زندگی زن و مرد و کودکان همیشه در طول تاریخ به همین شکل نبوده است. آنچه ما امروز به آن خانواده میگوییم و تعریفی که از آن داده میشود خانواده تک همسر است. یک مرد ویک زن. و کودکان. یک رابطه ای بین این ها برقرار است. اما خانواده تک همسر تنها شکل مناسبات بین مرد و زن و تنها شکل خانواده نیست بلکه متاخرترین آن است.
در دوره های طولانی چند هزار ساله ای در جوامع اولیه مردان و زنان به صورت آزاد و بدون قید و بند خانوادگی و بدون محدودیت با هم رابطه برقرا رمیکردند و خانواده معنایی نداشت. هر زنی مجاز بود که با هر مردی رابطه برقرار کند. این دوره خیلی زود به حاکمیت و برتری زنان شکل داد. چونکه وقتی که زنان با مردان متعددی رابطه داشتند بچه ها چه دختر و چه پسر مادرانشان معلوم بود اما پدرانشان معلوم نبودند. و در نتیجه بتدریج مادر به مرکز رابطه اجتماعی آمد و نقش مهمی پیدا کرد. این دوره ای است که به آن معمولا دوره مادر سالاری یا زن سالاری مینامند و هزاران سال در جوامع اولیه وجود داشت و هنوز هم در برخی جوامع دور افتاده ادامه دارد. هرکسی نسبش به مادرش ربط پیدا میکرد و حتی به اصطلاح نام خانوادگی او یا نام تیره او با نام مادرش بیان میشد و نه نام پدر.
بعدا مقررات و سنتهایی وارد این رابطه شد که ابتدا تشکیل نوعی خانواده همخون بود. یعنی پدر و مادر با فرزندان خود و با خواهران و برادران خود رابطه جنسی برقرار میکردند. این هم در دوره هایی از تاریخ بشر شکلی از مناسبات مرد و زن بود و رابطه خارج از مناسبات خونی عملا ممنوع بود. از گسترش خانواده همخون تیره ها شکل گرفتند که از چندین خانواده تشکلی میشدند. و این شکل از رابطه مدام گسترش می یافت. در این سنت افراد میبایست در تیره خود با جنس مخالف رابطه برقرارمیکردند. با گذشت زمان این مناسبات جای خود را به رابطه غیر همخون داد. و یا بهتر است بگویم رابطه غیر همخون غالب شد. یعنی در واقع در مدتهای مدیدی این دو شکل از رابطه هم خون و غیر هم خون در کنار هم وجود داشتند و با گذشت زمان و شاید به دلیل اینکه تیره های غیر همخون از سلامت و برتری فکری و جسمی بهتری برخوردار بودند توانستند سنت های خود را در همه جا بگسترند. به این ترتیب رابطه با افراد همخون و با تیره همخون ممنوع شد.
کلا تا این دوره مفهوم خانواده معنی نداشت. بلکه مناسبات تیره ای و قبیله ای و خونی و غیر خونی بود. و محدوده ای بنام خانواده معنی نداشت.
****
با ایجاد جوامع طبقاتی کل این اوضاع عوض شد. با گسترش تولید که اساسا از تولید کشاورزی شروع شد مرد بتدریج در مناسبات اجتماعی جایگاه مهمتر و برجسته تری پیدا کرد و بالاخره به جایی میرسیم که دوره مادر سالاری پایان می یابد و خانواده مرد سالار میشود. شروع این دوره را به شروع دوره ای که تولید اضافه بر مصرف ایجاد شد نسبت میدهند. یعنی انسانها علاوه بر مصرف شخصی چیزی برای تصاحب و مالکیت پیدا کردند. وجود مالکیت خصوصی بر محصولات به داشتن ثروت معنا داد. قبل از آن ثروت معنایی نداشت. هرچه تولید میشد مصرف میشد. اما با رشد بارآوری کار و ایجاد تولید اضافه بر مصرف، مالکیت خصوصی و در نتیجه ثروت معنا پیدا کرد. و در کنار آن همه سنتهای گذشته عوض شد. ثروت با خود مساله ارث را مطرح کرد. یعنی انتقال ثروت به بازماندگان. این سوال مطرح شد که کسی که میمیرد ثروتش به چه کسی به کدام کودکان و به چه نسبتی باید تقسیم شود. اینجا مساله رابطه فرزندان با پدر و مادر معنای جدی تری پیدا کرد. قبل از آن کل فرزندان یک تیره یک جاهایی مردان مسن تر را پدران خود خطاب میکردند و زنان را مادران خود. و این مطلقا صوری و به اصطلاح تعارف نبود. تفاوتی میان پسر یا دختر یک مرد با پسر یا دختر برادر یا خواهرش وجود نداشت. همه پسر و یا دختر خود او بودند. اینها را اینجا من خیلی گذرا دارم برای توجه دادن مطرح میکنم اما برای اینکه تصویر دقیق تری داشته باشید توصیه میکنم کتاب منشا خانواده مالکیت خصوصی و دولت از فردریک انگلس را مطالعه کنید .نکات بسیار آموزنده و خوبی در این رابطه دارد.
مالکیت خصوصی در عین حال مساله تصاحب ثروت دیگران را مطرح کرد. جنگهای مختلف برای تصاحب ثروتهای دیگران به جریان افتاد. نهادی بنام دولت در این دوره شکل گرفت. دولتها برای حفظ ثروت و امتیازات یک بخش از جامعه که یک اقلیتی بودند که بتدریج از تصاحب محصول دیگران صاحب ثروتی شده بودند و مدام ثروتهایشان را افزایش میدادند، شکل گرفتند. یعنی با رشد تولید و ایجاد تولید اضافه کل سیمای اجتماعی عوض شد. خانواده هم همراه با این اوضاع در اکثر نقاط جهان عوض شد. خانواده های همخون و زن سالار و مادر سالار جای خود را به خانواده مرد سالار داد. جایگاه زن و مادر در خانواده افول کرد. مرد به حاکم خانواده تبدیل شد. از این دوره است که ما به خانواده تک همسر میرسیم که تقریبا همین شکل از خانواده است که ما الان شاهدش هستیم.
***
خانواده کنونی همانطور که در ابتدا اشاره کردم بنا به تعریف تک همسر است. اما خصوصیات این نوع خانواده فقط تک همسر بودن نیست که بعدا توضیح میدهم که اینهم یک ریاکاری محض است. بلکه تشکیل خانواده با اجازه مذهب و سنت و دولت انجام میشود. یعنی ظاهر مساله اینست که یک رابطه داوطلبانه و خصوصی میان زن و مرد برقرار میشود. اما این رابطه تا آنجا که به مقررات خانواده مربوط میشود مطلقا داوطلبانه و خصوصی نیست. مذهب و آخوند و کلیسا و کلا مقامات مذهبی باید آنرا تایید کنند. این رابطه باید با سنتهای رایج اجتماعی خوانایی داشته باشد و منطبق با سنتهای پذیرفته شده جوامع باشد. دولت و قوانین نیز در چگونگی رابطه زن و مرد دخالت میکنند و بدون اجازه و تایید آنها این ازدواج و تشکیل خانواده برسمیت شناخته نمیشود. بنابرین خانواده که ظاهرا با رابطه خصوصی یک زن و یک مرد تشکیل میشود یک سازمان کاملا از قبل تعریف و تعیین شده است که سه قدرت یعنی دولت و سنت و مذهب بر آن نظارت میکنند. و شما خارج از این چارچوب ها اجازه ندارید وارد این رابطه به اصطلاح خصوصی شوید. و بعلاوه فاکتور مهم، فاکتور اقتصاد است. ثروت و فقر در اینکه دختران یا پسران با چه کسانی ازدواج کنند نقش تعیین کننده پیدا میکند. قشر صاحب ثروت در واقع دختران را به عنوان برده جنسی به تملک خودش در می آورد. حتی مالکان و فئودالها حق شب اول را برای خودشان دارند که با دختران قبل از نزدیکی با همسرشان باید با ارباب بخوابند حفط میکردند. این رسم تا همین چند ده دهه پیش در ایران در سیستم فئودالی رایج بود و هنوز هم در یک جاهایی در دنیا رایج است. دخالت فاکتور اقتصاد در خانواده خیلی از ازدواجهای کنونی را به نوعی تن فروشی و فحشاء پنهان تبدیل میکند. یعنی در خیلی موارد زنان و دختران بخاطر ثروت مردان به زندگی با آنها رضایت میدهند یا پدرانشان آنها را به این رابطه مجبور میکنند. حتی بعضا شاهد این هستیم که پول و ثروت باعث میشود که افراد دچار خود فریبی شوند و کسی را که مورد علاقه شان نیست مطلوب ببینند یا تصور کنند. که از این نمونه بسیار در جامعه وجود دارند.

بنابرین دولت و سنت و اقتصاد و مذهب در تشکیل خانواده و در ابطه مرد و زن دخالت مستقیم و تعیین کننده دارند. نتیجه اینکه خانواده کنونی تک همسر معرفی میشود. اما با کمی دقت روشن است که زن و مرد بطور واقعی تک همسر نیستند. بلکه این زن است که قرار است تک همسر یا تک شوهر باشد. مردان بنا به قوانین مذهبی و بنا به سنت همه جوامع بویژه در اسلام حق داشتن چند همسر را دارند. رابطه با زنان خارج از ازدواج برای مردان کاملا در جامعه میسر و امکان پذیر و رایج است. حتی برای مرد افتخار است که با زنان دیگری رابطه داشته باشد. مردان طبقه اشرافیت و صاحب ثروت امکانات استفاده از زنان متعددی را تحت عناوین مختلف داشته اند و دارند. در اسلام که مردان میتوانند با چندین زن رسما رابطه داشته باشند و حتی تشکیل خانواده بدهند. ولی جدا از قوانین اسلامی سنتهای اجتماعی به مردان اجازه میدهد که با زنان دیگری رابطه داشته باشند و حتی رابطه خارج از ازدواج برای مردان افتخار و نشانه زرنگی و غیرت و مردانگی است. اما برای زنان رابطه خارج از ازدواج با مجازاتهای بسیار سنگینی تا حد مرگ پاسخ میگیرد. بنابرین اولین نکته ای که در مورد خانواده گفته میشود که تک همسری است حقیقت ندارد. این زن است که در خانواده تک همسر است و نه مرد. تازه خود زنان هم علیرغم مجازاتهای سنگینی که برای رابطه خارج از ازدواج برایشان تعیین شده چون بدون تمایل و اراده خودشان وارد رابطه خانوادگی و ازدواج میشوند، مدام این مرزهای تعریف شده خانوادگی و سنتی را زیر پا میگذارند و با مردان دیگری رابطه برقرار میکنند. تن فروشی زنان در تمام جوامع به اشکال مختلف یک امر رایج است.
***
اساس خانواده تک همسر بر برتری مرد نهاده شده است. زنان و دختران بدون اراده و تصمیم خود توسط پدر یا بعضا برادران بزرگتر در ازاء مهریه یا پول و ثروتی، به مردی واگذار میشوند و محکوم به زندگی تحت انقیاد این مرد هستند. یعنی اراده و تصمیم گیری زنان در تشکیل خانواده اصلا جایگاهی ندارد. همین امروز یعنی در قرن بیست و یکم هر روز صدها دختر و زن قربانی قتلهای ناموسی میشوند. یعنی به دلیل پیروی نکردن از دستور پدر و برادر و رابطه بر قرار کردن با مردان دلخواه خود به قتل میرسند. نتیجه اینکه در تشکیل خانواده تک همسر زن هیچ نقشی ندارد و باید مطیع فرمان مرد چه پدر و برادرانش و بعدا مطیع شوهر باشد. در درون خانواده زنان باید کار بی اجر و مزد خانه داری را انجام دهند، کودکان و مردان را نگهداری و ترو خشک کنند. لباسشویی و نظافت و تهیه غذا و نگهداری از کودکان همه بنا به تعریف به عهده زن است.
در عین حال این کارها شغل و کار حساب نمیشود. زنان مدام به دلیل اینکه در ایجاد در آمد برای خانواده نقشی ندارند و فقط خانه داری میکنند که کار و شغل طبیعی آنها تلقی میشود، سرکوفت میخورند و سرکوب میشوند و تحقیر میشوند و مورد تعرض و توهین قرار میگیرند. بی حقوقی زنان در خانواده نیز اساسا از همین جا سر چشمه میگیرد. در صورتی که این قوانین و سنت خانواده و جامعه است که این شغل شبانه روزی را برای زنان تعریف کرده است و زنان را محکوم به این کار کرده است.
زنان در خانواده ها به اشکال و درجات مختلفی شکنجه میشوند. زیر فشار مردان هستند. کتک میخورند مورد تجاوز قرار میگیرند و استثمار میشوند و همه اینها جزو امر خصوصی خانوادگی شان محسوب میشود و معمولا کسی اجازه دخالت در آنرا ندارد. در روابط جنسی نیز زن مطیع و تحت انقیاد و فرمان مرد است و اراده ای برای تعیین شکل و زمان و چگونگی رابطه جنسی ندارد. هر وقت و به هر شکلی که مرد اراده کند باید تسلیم باشد.
***
زن در خانواده رسمی اساسا جنس فرودست و برده جنسی و پادوی مرد است. همانطور که اشاره شد در ضوابط و قوانین و سنتها در مورد خانواده شرط رضایت طرفین جایی ندارد و اتقاقا نابرابری اساس آنست. برای نمونه در خانواده سنتی اسلامی زن نصف مرد ارث میبرد. حضانت و نگهداری فرزندان بعهده مرد است و تصمیم گیرنده در خانواده در مورد مسافرت، نقل و انتقال، خرید و فروش دارایی ها و غیره به عهده مرد است. در خانواده اسلامی که از سنت شرقی ریشه دارد و در دیگر ادیان نیز به درجه ای وجود دارد به زن دستور داده شده است که تسلیم شوهرش باشد و اوامر او را اطاعت کند. مرد موظف است نفقه یا خرج و مخارج خانواده را تامین کند. به مرد فقط توصیه میشود که با زن با ملاطفت برخورد کند. حق طلاق با مرد است و زن حق طلاق ندارد.
***
با این توضیحات در مورد خانواده میرسیم به واقعیات جوامع کنونی. آنچه در مورد خانواده توضیح دادیم در واقع از تعاریف خانواده استنتاج میشود نه از واقعیت آن. در عمل با گذر زمان مردم خیلی از قوانین و سنتها را کنار زده اند. اکنون در خیلی از جوامع بویژه در غرب دختر و پسر و یا زن و مرد داوطلبانه تصمیم میگیرند و با هم بطور غیر رسمی و بدون ازدواج رسمی و غیره زندگی میکنند و این رابطه توسط دولت و نهادهای رسمی هم برسمیت شناخته میشود. اما سیستم حاکم تلاش میکند نهاد خانواده را همچنان پا بر جا نگه دارد. در همین جوامع هم همچنان خانواده رسمی پابرجاست و کلیسا و دولت تلاش جدی ای دارند که نهاد خانواده با همان خصوصیات دخالت دولت و مذهب و سنت پا بر جا باقی بماند و ریشه کن نشود. این یک جنگ و کشاکش میان مردم و سنت و سیستم حاکم است. حتی در ایران تحت حکومت اسلامی هم علیرغم قوانین سختگیرانه اسلامی و مجازاتهای وحشیانه، روابط غیر رسمی زن و مرد تحت عنوان ازدواج سفید و غیره در حد وسیعی به جریان افتاده است. کلا در جامعه موجود یک کشاکش میان سنتهایی که در زمینه خانواده حاکم هستند و گرایش جوانان به گسستن قید و بندهای دست و پاگیر و غیر انسانی جریان دارد.
***
اما ما کمونیستها در مورد خانواده چه میگوییم؟ در جامعه کمونیستی سرنوشت خانواده به چه شکلی در می آید؟ این ها سوالاتی است که خیلی ها مطرح میکنند.
بطور خلاصه بگویم که از نظر ما کمونیستها رابطه زن و مرد و کلا رابطه جنسی افراد امر خصوصی آنهاست. و دولت و نهادهای مذهبی مثل آخوند و مسجد و کلیسا و خاخام و غیره نباید مطلقا در این رابطه دخالت کنند. نه فقط مذهب و دولت بلکه پدران و مادران نیز نباید این امکان را داشته باشند که دختران و پسران را ناچار به روابطی کنند که باب طبعشان نیست. رابطه عاطفی و جنسی افراد امر شخصی خود آنهاست و نه امر و مساله و حق و حقوق هیچ نهاد و شخص دیگری.
ما کمونیستها رابطه جنسی و عشقی و عاطفی افراد را امر خصوصی افراد میدانیم و هیچ نهاد و شخص و دولت و مذهبی را مجاز نمیدانیم که در این رابطه دخالت کنند.
بعلاوه نکته ای که بسیار مهم است اینست که فاکتور اقتصادی دررابطه افراد نباید دخالت کند و این فقط در یک جامعه آزاد و مرفه و بدون استثمار امکان پذیر است که همان جامعه کمونیستی است. اگر فشار اقتصادی روی افراد نباشد کسی تن فروشی نمیکند، دختر و زن و مردی بخاطر فقر اقتصادی خود را در اختیار مرد و زنی قرار نمیدهند و از آن طرف قشر صاحب ثروتهای نجومی وجود ندارد که زنان و کودکان را خرید و فروش کند. در نتیجه فقط عشق و علاقه و عاطفه شخصی است که در رابطه افراد دخالت میکند و این رابطه به رابطه ای کاملا داوطلبانه و سالم و انسانی تبدیل میشود.
ما الگویی برای خانواده را به کسی تحمیل نمیکنیم. اما تردیدی نداریم که در صورتی که زن و مرد بدون فشار اقتصادی، بدون فشار دولت، بدون فشار مذهب و سنت، در جامعه زندگی کنند کل جرائم و تن فروشیها و فحشا و قاچاق جنسی و تجاوز و همه اینها پایان پیدا میکند و افراد فقط با عشق و علاقه است که در کنار هم زندگی میکنند و هر گاه که عشق و علاقه شان به هر دلیلی تمام شد بدون نگرانی اقتصادی و مذهبی و ترس از مذهب و دولت و سنت به رابطه شان پایان میدهند. این سالمترین و انسانی ترین و برابر ترین رابطه میان انسانهاست و به کل فساد و فشارها و جنایات جنسیتی پایان خواهد داد.
در این حالت است که زن و مرد برابر و آزاد در یک مناسبات برابر و سالم با هم زندگی خواهند کرد. اگر بخواهیم اصطلاح و کلمه خانواده را بکار ببریم، خانواده تک همسر هم در این شرایط است که میتواند به طور واقعی و نه ظاهری شکل بگیرد.