مقابله با محور روس و چین و چپ “ضد امپریالیست”

مقابله با محور روس و چین و چپ “ضد امپریالیست”

بخش اول

نوشته حسین مرادبیگی (حمه سور) تحت عنوان “حزب کمونیست کارگری و “خط آمریکا” یک چیز را که آشکارا نشان میدهد اینست که این دوست ما گرچه در انشعاب اخیر صف مقابل کوروش مدرسی ایستاده اما دارد از همان انبان یعنی از همان انبان سیاست راست مدرسی تغذیه میکند. این خط فقط یک خط سیاسی راست نبود بلکه همه میدانند که با خود سنتهای بسیار زشتی را هم ابداع کرد که یکی از آنها سیاست جعل است. جعل و دروغ و افترایی را به مخالفینش (که در راس همه حزب کمونیست کارگری قرار دارد) نسبت میدهد و بعد حول و حوش آن با دست و دل بازی میبافد. بدون اینکه یک ذره احساس مسئولیت نماید یا نیازی در خود احساس کند که فاکتی، دلیلی، نقل قولی، و نشانه ای برای لجن پراکنیهایش بیاورد. حمه سور از همان ابتدا یکی از قلمزنان این خط بوده است و در این چارچوب علیه ما کم ننوشته است. اما انسان انتظار داشت که ایشان با شکست آن خط و انزوای محفل مدرسی ها و قرار گرفتن در صف مخالف آنها، و گذر زمان و عمر، متوجه شده باشد که سیاست جعل در عالم واقع مفت نمی ارزد و با باد هوا فنا میشود و روسیاهی برای مجریانش میماند. واقعا آیا خیلی سخت است که کسی بفهمد پرتاب مداوم خیل افترا و ادعاهای جعلی و کثیف و بی پایه نظیر طرفداری از هخا و الاهواز و هزاز لیچار دیگر که توسط قلمزنان محفل مدرسی  و شرکا و از جمله شخص حمه سور مدام به سوی حزب کمونیست کارگری پرتاب شده، بخودی خود نه ما را تضعیف کرده و نه به آنها چیزی افزوده است؟ و آیا روشن نیست که  در عین حال این سنت به فضای مسموم در چپ و اپوزیسیون دامن زده است و بیش از همه دامن خود مجریانش را گرفته است؟ فکر نمیکنم درک این حقیقت بویژه امروز با انزوای کامل این خط و محفل مدرسی ها کار مشکلی باشد. اما این رفیق ما انگار تصمیم گرفته یک بار هم شده منسجم و بدون زیگزاگ بماند و همان خط هفت هشت سال گذشته اش را ادامه دهد. و هنوز متوجه نیست که دوره کنونی دوره قاطر و درشکه نیست که وقتی دروغی را به کسی نسبت دادی شش ماه طول بکشد تا مخاطب شما به حقیقت پی ببرد. هر خواننده ای با یک کلیک ماوس نوشته حمید تقوایی را روی اینترنت نگاه میکند و متوجه میشود که دارید در روز روشن در مورد آن دروغ تحویل خواننده میدهید. و این کار جدا از هرچیز واقعا برای خودتان زشت و بد است.

کمی فاکت

بگذارید به کسانی که نوشته حمه سور را نخوانده اند توضیح دهیم که جریان چیست. ایشان نوشته اش را در رابطه با مقاله ای از حمید تقوایی تحت عنوان “شرایط جهانی و چشم انداز انفجارسیاسی در ایران” نوشته است. در مقدمه نوشته مفصلش یک پاراگراف بلند بالا دارد که من همه را اینجا علیرغم طولانی بودن تکرار میکنم که همه بدانند که ایشان چه افاضاتی نسبت به حزب کمونیست کارگری و حمید تقوایی مرقوم نموده اند. او اینطور قلمفرسایی میکند. ” لیدر حزب کمونیست کارگری ایران اخیرا سیاست جدیدی را تحت عنوان “خط آمریکا” تدوین کرده است که بیانگر تکمیل دگردیسی سیاسی او و تلاش او برای ادغام کردن این حزب در جنبش ناسیونالیسم پرو غرب و اضافه شدن این حزب  به صف مبلغین و مروجین اپوزیسیون بورژوازی طرفدار غرب است. این سیاست در نوشته ای از حمید تقوایی دبیر کمیته مرکزی این حزب بیان شده است. مقاله حاضر نقد و افشاء این سیاست حزب کمونیست کارگری است. واضح است در حد این مقاله، چرا که این کارزار وسیعی است که راست و چپ بورژوازی طرفدار غرب در مقابل طبقه کارگر و کمونیستهای این طبقه در تحولات سیاسی آینده در ایران و در مبارزه برای سرنگونی جمهوری اسلامی، گشوده اند. در آن احزاب و جریانات بورژوا از سلطنت طلب تا ملی – اسلامی تا ناسیونالیستهای قومی و فدرالیستچی شرکت دارند. دارند به هم نزدیک میشوند، دارند به همدیگر نان قرض میدهند و از وحدت میان خود حرف میزنند. یک گوشه آن را نیز متاسفانه حزب کمونیست کارگری در دگردیسی ۸ ساله ای که این حزب تحت هدایت حمید تقوایی طی کرده است، تشکیل میدهد. پس زدن و به حاشیه راندن کل این اردوگاه نقش تعیین کننده ای در پیشروی طبقه کارگر و کمونیستهای این طبقه در تحولات سیاسی آینده ایران و در سرنگونی جمهوری اسلامی زیر پرچم کمونیسم، ایفا میکند.”

متوجه شدید؟ دقت کنید که ایشان چه میگوید! حمید تقوایی سیاست ادغام حزب کمونیست کارگری در ناسیونالیسم پروغرب را دنبال میکند و این سیاستی است که هشت سال است این حزب طی کرده و اکنون با این نوشته اخیر تکمیل میگردد و این کارزار گسترده جناحهای راست و چپ بورژوازی علیه طبقه کارگر و کمونیستهاست که حزب کمونیست کارگری هم یک گوشه اش را تشکیل میدهد و ایشان یعنی جناب حمه سور وظیقه خود و همه کمونیستها را این تعریف کرده است که آنرا خنثی کند و امثال اینها.  این کیفر خواست سنگینی علیه حزب کمونیست کارگری است. این یک برخورد کاملا غیر مسئولانه در سیاست است. تمام این حملات سخیف به دلیل اینست که حمید تقوایی گفته است باید در در کنار قطب بورژوازی غربی، سیاست ارتجاعی روسیه و چین را هم افشا کرد. حمه سور میداند که دارد جعلیات به هم میبافد، میداند که این کار را شیادی سیاسی میگویند، اما شرمی از این کار ندارد. و شخصا برای او متاسفم. من مطمئنم که خیلی ها از درون حزب حکمتیست یعنی حزب متبوع حمه سور یقه او را گرفته اند و خواهند گرفت و از او خواهند پرسید که این چرندیات چیست که به هم بافته ای؟ نفس همین نوشته نشان میدهتد که آنچه ما گفته ایم که باید خط راست کوروش مدرسی را نقد عمیق سیاسی کرد تا چه حد برای حزب حکمتیست حیاتی است. و گرنه معلوم نیست این خط دوباره از کجای این حزب سر در آورد و چه تاثیرات شومی برجای بگذارد.

تمام به اصطلاح فاکتی که حمه سور برای اینهمه ادعا دارد اینست. او میگوید حمید تقوایی گفته است: “با سرنگونی دیکتاتورها درمنطقه روسیه نمیتواند امیدی به گسترش نفوذ خود و کنترل شرایط در کشورهای انقلابی داشته باشد اما میتواند امیدوار باشد که با حفظ این دیکتاتوریها این کشورها را به حیطه نفوذ خود بکشاند. انگیزه و هدف چین نیز در هم پیمانی با روسیه چیزی بجز همین ممانعت از بسط نفوذ غرب نیست. ازینرو روسیه و چین را باید یک نیروی ضد انقلابی در منطقه بحساب آورد که در رقابت با غرب تاکتیک دفاع پیگیر از دیکتاتورهای حاکم را درپیش گرفته است.”همانجا

و بعد حمه سور از این نکته نتیجه میگیرد که “روی دیگر این تقسیم بندی تقوایی این است که آمریکا و دول غرب هرچند در مقابل بسط نفوذ چین و روسیه در این کشورها دخالت میکنند، اما چون علیه دیکتاتورها عمل میکنند، دخالتشان به “نفع انقلاب” تمام میشود!”

واقعا به این میگویند شامورتی بازی! از نظر حمه سور اگر شما بگویید روسیه و چین نیروهای ضد انقلابی هستند معنیش اینست که دولتهای غربی نیروهای انقلابی هستند و یا دخالتشان به نفع انقلاب است! سوال اینست که بالاخره به ضد انقلاب چه باید گفت؟ به روسیه ای که همچون قرن هیجده و نوزده به محور و ستون اصلی ارتجاع جهانی تبدیل شده و مستقیما پشت هر دیکتاتوری می ایستد چه باید گفت که به شما بر نخورد؟! حمه سور خود یک نقل قول از حمید تقوایی در همین نوشته اش آورده است که میگوید “این فاکتوربخصوص در رابطه با جمهوری اسلامی عامل مهمی است که باید در کنار تاکتیکهای غرب و متحدینش، مورد توجه نیروهای انقلابی قرار بگیرد. انقلاب میتواند تنها با خنثی کردن تلاشهای بورژوازی جهانی برای حفظ رژیمهای حاکم( خط روسیه) و یا رضایت دادن به تغییر آنها برای حفظ نظم حاکم ( خط آمریکا)  راه خود را بجلو باز کند و به پیروزی برسد.”همانجا

این نقل قول را خود حمه سور از حمید تقوایی در نوشته اش آورده است. که فکر میکنم که هرکسی که زبان فارسی را بفهمد برایش روشن است که حمید تقوایی دارد میگوید انقلاب باید تلاشهای بورژوازی جهانی چه خط روسیه و چین و چه دولتهای غربی را خنثی کند و راه خودرا به جلو بازکند، اما بازهم  این دوست ما خودش را به نفمیدن میزند و همان ادعاهایش را با تفصیل تاکید میکند. جملات زیادی هست که موضع حمید تقوایی و حزب را بروشنی در رابطه با دولتهای غربی نشان میدهد. تازه اگر یک جمله هم نبود این مسخره است که کسی از اینکه شما سیاست آشکارا ارتجاعی روسیه و چین را محکوم کنید به شما بگوید شما طرفدار دولتهای غربی هستید. (بعدا میگویم که این از کجا سرچشمه میگیرد) جالب اینست که علاوه بر اینها حمید تقوایی بر اساس این نوشته یک مصاحبه تلویزیونی داشته که متن آن به تاریخ 5 مرداد یعنی بیش از یک ماه قبل از این نوشته حمه سور در نشریه انترناسیونال هم منتشر شد و قاعدتا جناب حمه سور آنرا هم خوانده است. حمید تقوایی در آنجا در رابطه با چین و روسیه صحبت میکند و در رابطه با دولتهای غربی اینطور میگوید “ما علیه قطب غرب و تاکتیکها و سیاستهائی هستیم که دولتهای غربی در منطقه پیاده میکنند. در مورد انقلاب مصر لیبی و سوریه امروز و در رابطه با تحولات ایران همیشه موضع ما  این بوده است  که باید در همه سطوح علیه سیاستها و دخالتگریها و حتی تبلیغات غرب در رابطه با وضعیت سیاسی و یا آینده ایران  ایستاد و آنرا افشا و خنثی کرد. اما بهمان درجه باید در برابر سیاستهای ارتجاعی دولتهای روسیه و چین هم ایستاد. این دو جزء مکمل همدیگر هستند. موضع و برخورد ما کاملا از نیروهای چپ سنتی که ضد آمریکائی گری راهنما و قطبنمای حرکتشان است، متفاوت است. برای ما دفاع از آزادی، دفاع از مردم، دفاع از انقلاب و  دفاع از خواستهای برحق و آزادیخواهانه و برابری طلبانه مردم ملاک و اساس است و هر نیروئی که  به نحوی در برابر مردم باشد، بخواهد انقلاب آنانرا به بیراهه بکشاند و تحریف و قیچی کند (مانند دولتهای غربی) و یا بخواهد مستقیما در کنار ارتجاع حاکم  بایستد و انقلاب را سرکوب کند (مانند دولت روسیه و چین) مورد اعتراض و نقد و افشاگری ماست. ما مردم را آگاه میکنیم که نیروهای بورژوائی و دولتهای حاکم به هر کمپی متعلق باشند و هر مخالفتی با هم داشته باشند در هر حال اهداف و منافع خودشان را دنبال میکنند و راه رهائی مردم اتکا به قدرت خودشان و متشکل شدن و مبارزه کردن و انقلاب کردن برای بزیر کشیدن جمهوری اسلامی است. همانطور که گفتم آنچه تا امروز در تبلیغات چپ سنتی  و نیروهای مدعی دفاع از انقلاب علی العموم غایب بوده است اعتراض به و افشاگری از سیاستهای روسیه و چین بوده است. از همین رو باید علیه این  دولتهای ضد انقلابی سیاست فعالی داشت. من امیدوارم همه نیروهای چپ و انقلابی متوجه این مساله باشند و همزمان با هر دو قطب ارتجاعی، کمپ غرب و محور روسیه – چین، مقابله کنند، سیاستها و اهدافشان را برای مردم توضیح دهند و آنها را افشا کنند و به این ترتیب مردم را برای  انقلاب علیه جمهوری اسلامی با اتکا بقدرت خودشان آماده نمایند.”

واقعا آیا همین چند جمله نشان نمیدهد که ما محقیم به کاری که حمه سور میکند شیادی سیاسی نام بگذاریم؟ واقعا نباید از ایشان پرسید که چگونه و با چه هدفی به خود اجازه میدهید این چنین نسبت به حزبی که سلیس و روشن و شفاف دارد از مصالح انقلاب و منافع کارگر و کمونیسم در برابر تمام قطبهای ارتجاع بورژوایی دفاع میکند اینچنین لجن پراکنی و جعل سازی کنید؟

دوره چپ “ضد امپریالیست” تمام شده

روشن است که برای حمه سور مثل همه چپهای “ضد امپریالیست” ضدیت با قطب روسیه و چین یک نوآوری خطرناک ضد کمونیستی است. “کمونیسم بورژوایی” است. زیرا ایشان هیچگاه از کمپ چپ ضد امپریالیسم آمریکا جدا نشده است. و گرنه واقعا بهیچ وجه مشکل نبود که بفهمد که دفاع از انسانیت امروز یک پایه جدیش مخالفت و افشای قطب روسیه و چین است که دنیا دارد بچشم می بیند که به قطب اصلی ضد انقلاب جهانی تبدیل شده و از هر جنایتکار و خونخوار و مرتجعی نظیر خامنه ای و احمدی نژاد و بشار اسد و قذافی و باندها و نیروهای مشابه آنها دفاع میکند، و همین امروز در جلوی چشم همه کشتار هزار هزار مردم سوریه توسط حکومت بشار اسد را با وقاحت و گستاخی تمام مورد حمایت قرار میدهد. روسیه امروز دارد همان نقشی را ایفا میکند که روسیه تزاری در قرن هیجده و نوزده ایفا میکرد و محور و سکوی ارتجاع جهانی نام گرفته بود و چین نیز در کنار آن قرار دارد.

روشن است که خط کمونیسم کارگری از همان ابتدای شکل گیریش توسط منصور حکمت، بطور مجزا و منفک و کاملا متفاوت از خط “چپ ضد امپریالیست” تعریف شده است. جنبش ضد امپریالیستی جنبشی است که اساسا از اواخر قرن نوزده و اوایل قرن بیست شکل گرفت. این جنبش اساسا یک جنبش بورژوا- ناسیونالیستی بود که در دوره جنبشهای ملی و ضد استعماری، به دلیل این ارزیابی که نقش مثبتی در مقابل نیروهای استعماری ایفا میکرد مورد حمایت و توجه لنین و بلشویکها قرار گرفت. لنین تلاش کرد در عین حال تمایز کمونیسم را بعنوان یک جنبش ضد استثمار و ضد سرمایه، از جنبش و گرایش بورژوازی ضد امپریالیست نشان دهد. اما این تلاشش به دلایل مختلفی چندان موفق نبود. و به مرور بعد از مرگ لنین چپ و کمونیسم با ضد امپریالیستی گری عجین و یکی شد. میشود گفت یکی از دلایل دست بالا پیدا کردن استالینیسم و ناسیوالیسم صنعتی روسی بعد از مرگ لنین همین بود. کل چپ روسی و بستر اصلی در نیمه دوم قرن بیست هویت اصلیش ضدیت با امپریالیسم آمریکا بود. همین الان هم با وجود رویدادهای زیادی که تاریخا صورت گرفته، اگر از چپهای مختلف بپرسید متوجه نمیشوند که ایراد “ضد امپریالیست بودن” چیست. و اصلا بحث ما کمونیستهای کارگری در این مورد چیست. اگر شما بگویید که من هویت خودم را “ضد امپریالیست” تعریف نمیکنم بلکه خودم را کمونیست و ضد سرمایه و مدافع حقوق کارگران و کل مردم میدانم، فورا مارک طرفداری از “قدرتهای امپریالیستی” غرب را به شما میزنند. مساله اینست که چپ ضد امپریالیست دقیقا برایش ضدیت با امپریالیسم هویت است. حاضر است هر چیزی را فدا کند اما ضد امپریالیست و مشخصا “امپریالیسم آمریکا” بماند. و دقیقا ایراد همینجاست. روشن است که یک جریان کمونیستی بنا به تعریف مخالف تمام قطبهای ارتجاع و بورژوازی چه غربی و چه روسی و چینی و چه اسلامی و امثالهم است و باید باشد. اما اساس هویت کمونیستی ضدیت با امپریالیسم نیست. بلکه دفاع از معیارها و ارزشهایی است که اگر آن معیارها را کنار بگذارید دیگر کمونیست نیستید. کمونیسم جنبشی اساسا ضد تبعیض و ضد سرکوب و ضد استثمار است. کمونیسم یک جنبش انسانی است. تمام سیاستها و ضدیت ها و موافقت ها و مخالفتها را باید از اینجا استنتاج کرد. نه برعکس. بقول منصور حکمت اساس سوسیالیسم انسان است. اما “چپ ضد امپریالیست” دنیا را از سر ضدیت با امپریالیسم آمریکا میبیند. میتواند برای مثال حتی از ارتجاع اسلامی به دلیل ضدیت و نزاعش با امپریالیسم آمریکا حمایت کند. نمونه اش حزب توده و سازمان اکثریت است که از فرط ضد آمریکائی گری به دامن جمهوری اسلامی افتادند و زندگی خیلی چپها را به فاجعه و کثافت تبدیل کردند. زیرا خمینی در واقع تمام هویت آنها یعنی ضدیت با امپریالیسم آمریکا را بهتر از آنکه خودشان تصورش را میکردند متجلی میکرد. نمونه اش چپهای اروپایی نظیر اس دبلیو پی و امثالهم هستند که حتی از حسن نصر الله و بن لادن دفاع میکردند و در صف تظاهراتشان در لندن مرتجعین اسلامی اذان و مناجات میخواندند. نمونه اش همین کوروش مدرسی است که در وصف کمکهای حزب الله و حسن نصرالله به فلسطینی ها با سعه صدر مقاله مینویسد اما حاضر نیست یک کلمه مثلا از مینا احدی به دلیل تلاشهای بسیار ارزشمندش علیه سنگسار و اعدام دفاع کند. نمونه های زیادی را میتوان بر شمرد. بویژه در قرن بیست این چپ براحتی میتواند به دامن ارتجاع بیفتد.

بحث من اصلا این نیست که همه چپهای ضد امپریالیست مرتجعند. چپ ضد امپریالیست هم مثل همه گرایشات دیگر از نظر سیاسی یک طیف گسترده (از نظر تنوع سیاسی) را تشکیل میدهد. . تا آنجا که به نوع ایرانیش مربوط میشود برخی نظیر حزب توده و اکثریت آنچنان از نظر سیاسی و عملی به دامن ارتجاع غلطیده اند که دیگر نام چپ از سرشان زیادی است. برخی تا لبه درغلطیدن به ارتجاع رفته اند نظیر همین جریان کوروش مدرسی که در انقلاب 88 و در موارد دیگری مثل دفاع از حسن نصرالله و غیره سیاست ارتجاعی را در پیش گرفت و باید دید بعد سرنوشتش به کجا میرسد و تمام هویتش را نفرت پراکنی علیه حزب کمونیست کارگری تعریف کرده، و برخی هم تلاش کرده اند در سیاست هر طور شده به دامن راست نغلطند اما در ایدئولوژی و سنت فکری همان خط و سنت چپ ضد امپریالیست را دنبال میکنند. بهرحال حمه سور و امثال او را باید از این دسته آخر به حساب آورد.

در مورد این طیف دوم باید گفت که اینها یک تناقض پایه ای را با خود حمل میکنند که مدام آنها را به این سو یعنی کمونیسم و یا به آن سو یعنی ناسیونالیسم بورژوایی هل میدهد. و تازمانی که این تناقض را بطور پایه ای حل نکرده اند و کمونیسم شان را از گرایش بورژوا – ناسیونالیستی ضد امپریالیستی تصفیه نکرده باشند خطر تهدیدشان میکند.  با روی کار آمدن جمهوری اسلامی در ایران و پاگرفتن ارتجاع اسلامی در جهان و کثافت و خون جنایتی که به جامعه ایران و به کل جهان پاشید، دوره جنبش ضد امپریالیستی و بویژه “چپ ضد امپریالیست” هم تمام شده است. برای این چپ هرروز دشوار و دشوار تر خواهد بود که چپ بماند. این هشداری به همه این طیف است.*